سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راز اسارت اهل بیت (سلام الله علیهم)

مفسر آگاه قرآن
به این ترتیب حضرت زینب(سلام الله علیها) پس از آنکه پرده قدرتِ گذرایی را که جلو چشم یزید را گرفته بود و بدان می‏نازید از مقابل چشمش کنار زد، او را سخت کوفت و در برابر دیدگان فرماندهان و عُمّالش رسوا کرد؛ همچنین نشان داد یزید با اسلامی که به نامش بر تخت حکومت تکیه زده، هیچ همگونی ندارد، چرا که هنوز کینه پیروزی اسلام بر کفر در روز بدر را در دل دارد.
در ادامه با آنچه در کلام آتشین دختر حیدر کرار در دربار یزدی شاهد هستیم آن است که: سفیر کربلا برای اینکه به یزید پاسخ عقلانی کوبنده دهد، با تمسک به آیات شریف قرآن جوابی مناسب داد. انتخاب آیات، نشانگر حضور ذهن و آرامش خاطر و تسلط کامل ایشان بر قرآن کریم است.

رویکردها و آموزه‏های مبارزه زینبی
قیام امام حسین(سلام الله علیه) آغاز مبارزه و شکل‏گیری آن است اما ادامه مبارزه و هدایت آن در مسیر واقعی‏اش حاصل اسارت حضرت زینب(سلام الله علیها) است. بدیهی است ادامه مبارزه با حفظ ماهیت آن، کاری بس دشوار بود از این‏رو سفیر کربلا سعی داشت مبارزه‏اش را بر اصولی تغییرناپذیر (که از مبانی قرآن و سنت نبوی مایه می‏گرفت) پایه‏ریزی کند. مهم‏ترین اصولی که از کلام آتشین زاده حیدر کرار در کاخ یزید برداشت می‏شود، عبارت است از:
1ـ شکست دشمن: زینب کبری(سلام الله علیها) بر اساس منطق قرآن ددمنشی‏های یزید را در باب به شهادت رساندن امام حسین(سلام الله علیه) و اسارت اهل بیتش را پیروزی یزید ندانست بلکه آن را مهلتی دانست تا یزید بر گناهانش بیفزاید.
2ـ افشای ماهیت دشمن: عقیله بنی‏هاشم پیشینه خانوادگی یزید را در جمع سران و بزرگان محفلش آشکار ساخت و یادآور شد خاندان یزید یا آل‏سفیان هیچ گاه با اسلام و پیامبر رابطه خوبی نداشته‏اند، در ادامه ثابت کرد جنگ یزید با برادرش، جنگ قومی و یا ملی و یا حتی رقابت برای رسیدن به قدرت نبود بلکه جنگ کفر و ایمان و جنگ غرور جاهلیت با تمامی ارزش‏های اسلامی است.
3ـ مرگ در راه مبارزه، نابودی نیست: بزرگ‏بانوی خردمند بنی‏هاشم ضمن زبون کردن یزید، با بیان شجره ناپاک خانوادگی‏اش، به ارزیابی قیام خونین کربلا پرداخت و روح شهادت‏طلبی را خاستگاه حرکت و قیام اسلامی قرار داد و آن را به عنوان رمز پیروزی و بقا و ثبات حکومت اسلامی در طول تاریخ قلمداد کرد.
4ـ قدرت دشمن را پوشالی دانستن: حضرت زینب(سلام الله علیها) در ادامه نطق آتشین خود، فرمود : ای یزید! راستی تو بر این باوری اکنون که عرصه آسمان و زمین را بر ما تنگ کرده‏ای و ما را به عنوان اسیر این سو و آن سو می‏گردانی و بر ما چیره شده‏ای، ما نزد خدا هم این گونه خوار و بی‏مقدار هستیم؟ خیال می‏کنی چون پیروز شدی، نظر کرده خدایی و ما که مغلوب، خوار درگاه او؟ به همین خاطر باد در دماغ انداخته‏ای و با غرور به اطراف خود می‏نگری و شادمان مشت بر سینه می‏کوبی و خرسندی که چرخ دنیا بر مراد تو می‏گردد و کارها مطابق خواست تو نظام می‏گیرد، و حکومتی که سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختی آهسته‏تر!
چنین از روی نادانی سرود پیروزی مخوان.
آری ؛ اصول مبارزه را ترسیم کرد و آن توخالی و پوچ دانستن قدرت بود. زور و قدرت، آب حیات هر ستمگری است و هر ستمکاری، زمانی که احساس قدرتمندی می‏کند، شادمان است و دوست دارد همه او را ستایش کنند. یزید نیز خود را در اوج پیروزی می‏دید و مست باده قدرت بود اما زینب کبری(سلام الله علیها) با مطرح کردن پوشالی بودن قدرت او تمامی شیرینی پیروزی را در کامش مبدل به تلخی زهر کرد.
5ـ ترس و اضطراب به خود راه ندادن: دختر حیدر کرار(سلام الله علیهما) در حالی که ریسمان بر گردن داشت و در کاخ مجلل و باشکوه یزید، حکمران شام قرار گرفته بود، بدون هیچ ترس و اضطرابی دادِ سخن داد، چون با ایمان قلبی که داشت، دشمن به همان اندازه در نظرش کوچک و بی‏ارزش بود که خداوند در دیده و جانش بزرگ و عظیم. بنابراین بدون هیچ ترس و واهمه‏ای نطق آتشین خود را در برابر تمامی انسان‏های به ظاهر بزرگ و قدرتمند شام بر زبان جاری کرد.
6ـ جاودانگی آثار مبارزه: با اطمینان کامل به آینده درخشان قیام برادرش و آگاهی به آثار جاویدان و فراگیر آن در تاریخ، خطاب به یزید فرمود:
« ای یزید! هر چه می‏توانی در راه دشمنی ما مکر و حیله و نقشه طرح کن و کوشش به خرج بده! به خدا سوگند! نمی‏توانی نام ما را از خاطره‏ها و صفحه تاریخ محو نمایی!...»
حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) براساس اعتقاد عمیق خود به قرآن به خوبی می‏دانست تمامی نقشه‏ها و توطئه‏های یزید بر باد است و آنچه در آینده تاریخ می‏درخشد، آثار قیام خونین برادرش است.
7ـ هدفداری: در پایان خطبه آتشین، زینب کبری فرمود:
« اکنون حمد می‏کنم خدای را که آغاز کار ما را به سعادت و مغفرت قرار داد و پایان آن را به شهادت و رحمت ختم نمود. از خداوند متعال می‏خواهیم که ثواب و رحمت خویش را بر شهیدان ما تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و جانشینی ما را از آنها نیکو مقرر فرماید، زیرا او خداوند بخشنده و مهربان است و او پناهگاه ما است و ما را کافی است و او نیکو وکیلی است. »
حضرت هدف از آفرینش بشر را به معرفت حق رسیدن و در جوار رحمت او آرمیدن می‏داند و معتقد است وقتی بنده‏ای به خدا پیوست و در هیچ وضعی خود را از او جدا ندید، آنگاه تلخی و شیرینی، مرگ و حیات همه و همه در نظرش یکسان است.

رسوایی طاغوت
خطبه کوبنده سفیر کربلا چنان اوضاع مجلس آراسته یزید و او را آشفته کرد که یزید دچار سردرگمی شد و ترسید با افشاگری‏های دختر علی بن‏ابی‏طالب(سلام الله علیه) پایه ‏های حکومتش دچار تزلزل شود. ترس زمانی بیشتر شد که حضرت زینب(سلام الله علیها) در مسجد شام هنگامی که امام سجاد(سلام الله علیه) مشغول ایراد خطبه افشاگرانه خود بود، با فریادهای رسا آن امام را یاری کرد. یزید که بیم داشت مبادا قشر عمومی جامعه که از حقایق کارهای او و خاندانش بی‏اطلاع بودند، متوجه شوند و سر به شورش و قیام بردارند، برای اینکه خود را از چنین خطر بزرگی وا رهاند، راهی جز دلجویی و عذرخواهی از اسیران ندید تا بدین وسیله جوّ شام را آرام کند و پرده بر اعمال نادرست خود بکشد.
از روی تملق و چاپلوسی به عذرخواهی و پوزش متوسل شد تا شاید بدین وسیله راه نجاتی یابد و خود را از وضع خطرناکی که در آن قرار گرفته بود رها سازد. بنابراین پس از آنکه گناه قتل امام حسین(سلام الله علیه) را به گردن پسر مرجانه انداخت، اهل بیت را مورد نوازش قرار داد و از آنها خواست اگر تمایل دارند در شام نزد او بمانند و اگر نمی‏خواهند به مدینه بازگردند.
از آنجا که بانوی شجاع اسلام قصد داشت بیشتر با مردم سخن بگوید و آنها را در جریان فاجعه دردناک صحرای کربلا قرار دهد و از این ره نهضت خونین برادر را به بهترین شیوه معرفی کند، فرمود: « پیش از هر چیز باید برای کشتگان خود سوگواری کنیم. »
یزید به خوبی از منظور سفیر کربلا آگاه بود، ولی در وضعی قرار داشت که نمی‏توانست پاسخ منفی دهد. از این‏رو دستور داد سه روز برای کشتگان کربلا عزاداری کنند. زینب کبرا(سلام الله علیها) به رغم خستگی زیاد مصمم بود در هر فرصتی جنایت‏های یزید را بدون ملاحظه شماره کند و بر رسوایی او بیفزاید.

روانه کردن کاروان به مدینه
پس از برپایی مراسم سوگواری شهدای کربلا در شام، چنان از اعتبار و نفوذ یزید میان مردم کاسته شد که مصلحت ندید کاروان اسرای کربلا در شام بماند، بنابراین اسباب سفرشان را فراهم کرد و آنان را راهی مدینه کرد.
مردم مدینه بر خلاف مردم شام و کوفه، در کسوت عزا به استقبال کاروان اهل بیت(سلام الله علیهم)آمدند. با دیدن آنها صدای گریه و شیون فضای شهر را پر کرد. سفیر کربلا در آغاز ورود به مدینه و با دیدن مرقد جدش رسول اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) بار دیگر دادِ سخن داد و فرمود:
« ای مدینه پیامبر! چه شد آن روزی که ما به صورت دسته‏جمعی با شادی و خوشحالی خارج می‏شدیم اما امروز در اثر حوادث روزگار، مردان و فرزندان و جوانان خود را از دست داده‏ایم و با غم و اندوه وارد می‏شویم ... »
هدف از عزاداری
پس از ورود به مدینه، حضرت زینب آرام ننشست و برای مردم (که به قصد دیدارشان می‏آمدند) در لوای عزاداری، تبلیغات
زن معاصر برای رهایی از اسارت فرهنگ غرب، راهی ندارد جز آنکه زینب(سلام الله علیها) را به عنوان الگو و سرمشق زندگی خود برگزیند.
حضرت دو هدف عمده را از برگزاری مراسم سوگواری برای امام حسین دنبال می‏کرد:
1ـ ماهیت اهریمنی یزید را افشا می‏کرد؛
2ـ مردم را به خاطر عدم یاری امام‏شان سرزنش می‏نمود!
سرانجام اهداف سفیر کربلا به بار نشست و نفرت و انزجار عمومی چنان بالا گرفت که عموما به طور علنی و آشکار یزید و کارگزارانش را لعنت می‏کردند. جوانان که آتش انتقام، درون‏شان شعله‏ور شده بود، همگان و خود را به دلیل عدم یاری امام سرزنش می‏کردند و تنها راه جبران را انتقام‏جویی می‏دانستند.
تبعید فرماندار مدینه (عمرو بن ‏سعید) شهر را در آستانه شورش دید و عامل اصلی جنبش را دختر علی بن‏ابی‏طالب(سلام الله علیه)دانست، از این‏رو هیئتی نزد او فرستاد تا از تحریک مردم دست بکشد. اما حضرت زینب(سلام الله علیها) کجا و سکوت و بی‏اعتنایی کجا؟! با خاموشی و سکوت وداع کرده بود و یک دنیا فریاد شده بود؛ فریادی به بلندی تاریخ در همه اعصار؛ نه فریادی که از گلوی یک زن زندانی در خانه بیرون آید. عمرو بن‏سعید زمانی که دید هشدارهایش در مورد سکوت کارگر نیست، به یزید نامه‏ای نوشت و از او کسب تکلیف کرد. یزید فرمان داد که زینب از مدینه خارج شود.
حضرت زینب(سلام الله علیها) عزم خود را بر خروج از مدینه جزم کرده و با آن دیار وداع گفت. برای ادای رسالت و معرفی نهضت خونین برادر از شهری به شهری می‏رفت. هر جا که پا می‏گذاشت، آتش انقلاب و شورش را علیه دستگاه بنی‏امیه شعله ‏ور می‏کرد، بدین سبب هیچ کجا برای او جای ماندن نبود، چرا که به دستور خلیفه باید شهرها را یکی پس از دیگری ترک می‏کرد. تا اینکه سرانجام در دیار غربت جان به جان آفرین تسلیم کرد.

راز اسارت اهل بیت(سلام الله علیهم)
اینجاست که رازی نهفته آشکار می‏شود که چرا سیدالشهدا بانوی بانوان و زنان و کودکان را همراه خویش به صحرای کربلا برد، با آنکه خود به سرانجام سفر آگاه بود و اهل کوفه را خوب می‏شناخت.
اسارت بانوان، فاجعه کربلا و جنایات بنی‏امیه و فداکاری امام حسین(سلام الله علیه) را از پس پرده بیرون آورد. اگر اسارت آنها نبود، دشمنان آل محمد(صلی الله علیه و اله و سلم) پرده‏ای بر جنایات کربلا می‏کشیدند و نمی‏گذاشتند کسی از آن آگاه شود، یا کسانی را که اطلاع داشتند، زبان‏شان را به وسیله پول یا زور می‏بستند و جنایات هولناک خود و فداکاری و شجاعت عظیم اهل بیت را از صفحات تاریخ پاک می‏کردند اما حضرت زینب(سلام الله علیها) باید در کربلا باشد، فداکاری برادر و جنایتکاری بنی ‏امیه را ببیند، سپس اسیر شود تا این حقیقت بزرگ محو نشود. 

منبع  : سایت شیعه نیوز



کلمات کلیدی :
<      1   2   3   4      
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید