سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از خدا چه بخواهیم؟

از خدا چه بخواهیم؟

دعا


انسان در همه امور محتاج خداوند است و برای برآورده شدن حاجت نباید متکی به وسایل و وسایط عادی و ظاهری باشد. هر چه هست از خداست، هر چند خداوند نعمت‌های خود را با واسطه به بندگان می‌رساند. در حدیث قدسی آمده است: خداوند به موسی فرمود: هر چه را که احتیاج داری از من بخواه حتی علف گوسفند و نمک طعامت را.[1] امّا بهتر است وقتی بنده محتاج در مقابل خداوندی بی‌نیاز می‌ایستد و از او درخواست می‌کند، نعمت‌های بزرگ و ارزشمند بخواهد چرا که برای خداوند، اعطای نعمت هیچ زحمتی ندارد و کوچک و بزرگ آن نزد خداوند مساوی است. در اینجا با توجه به روش معصومین ـ علیهم السّلام ـ به چند نمونه اشاره می‌کنیم:


1. دعا برای والدین
پدر و مادر واسطه به وجود آمدن انسان هستند و همچنین بیشترین زحمات هر شخصی برعهده والدین اوست، لذا در اسلام احترام و نیکی به آنها بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، چنان که در آیات مختلف قرآن،[2] بعد از امر به عبادت خدا و شریک قرار ندادن برای او، امر به احسان به والدین شده است. و از آنجا که انسان هر چه به والدین خود خدمت کند، از عهده سپاس از زحمات آنان بر نمی‌آید، یکی از راه‌های جبران زحمات، دعای خیر در حق آنان است. چنان که حضرت ابراهیم و نوح ـ علیهم السّلام ـ برای والدین خود طلب مغفرت می‌کنند.[3] و امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در صحیفه سجادیه دعایی مخصوص در حق والدین دارد.[4]


2. طلب خیر برای دیگران
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: وقتی دعا می‌کنید برای عموم مردم دعا کنید که باعث اجابت دعاست.[5] خداوند نه از برآوردن حاجات ناتوان است و نه در اعطای آن بخل می‌ورزد: پس اگر کسی برای دیگران خیر بخواهد، خداوند به خاطر خیرخواهی او برای دیگران، حاجت او را برآورده می‌کند.

3. داشتن فرزند صالح
یکی از سعادت‌های هر پدر و مادری، داشتن فرزند صالح است که باعث سربلندی آنان در دنیا و آخرت می‌شود، به همین سبب ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ از خداوند درخواست فرزند صالح و مؤمن می‌کردند. حضرت زکریا ـ علیه السّلام ـ از خداوند طلب فرزند پاک و طیب می‌کند.[6] حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ بعد از حمد و ستایش خدا، برای داشتن فرزند، از خداوند می‌خواهد فرزندانش را از نمازگزاران قرار دهد.[7]


4. سلامتی و ظهور امام زمان (عج)
وقتی امام زمان (عج) ظهور کند، هرگونه ظلمی برچیده می‌شود، و عدل سراسر زمین را فرا می‌گیرد، عقلها کامل می‌شود و هیچ کس به دنبال گناه نمی‌رود، برکت بر بندگان به سبب اعمال خیر و گناه نکردن نازل می‌شود و فقر ریشه‌کن می‌گردد و حتی مردم برای انجام عمل خیر به دنبال فقیر می‌گردند، ولی کسی را نمی‌یابند. چه آرزویی بزرگتر از زندگی کردن در چنین اجتماعی که سعادت دنیا و آخرت همه در آن است و چه سعادتی بالاتر از اینکه انسان در حکومت امام زمان (عج) زندگی کند.
لذا دعا برای سلامتی و تعجیل در ظهورشان از بزرگترین دعاهاست که حقیقتاً خواسته قلبی همه شیعیان است. به سبب عظمت حکومت دل جهانی آن حضرت، حتی ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ نیز برای سلامتی و ظهور ایشان دعا می‌کردند. امام رضا ـ علیه السّلام ـ برای سلامتی حضرت صاحب الامر دعایی را می‌خواندند و به مردم نیز سفارش می‌کردند، برای سلامتی آن حضرت دائماً این دعا را بخوانند.[8] و امام زمان (عج) در عصر غیبت صغری در نامه‌ای به یکی از اصحاب خود می‌فرمایند: برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید چرا که آن فرج خود شما خواهد بود.[9]

 


6. حفظ اسلام
اسلام ناب از بزرگترین نعمت‌های الهی است که به بشر ارزانی شده است. دینی است جامع برای تمام ابعاد زندگی انسان، هم راهکارهای خوشبختی انسان در دنیا را بیان می‌کند، و هم برنامه‌های سعادت در آخرت را، عمل به دستورات آن هم آرامش روانی فرد را تأمین می‌کند و هم باعث آسایش و امنیت اجتماع می‌شود. ارزش این نعمت الهی به حدی است که برای پایدار ماندن آن هزاران و بلکه میلیونها نفر جان خود را از دست داده‌اند و معصومین ـ علیهم السّلام ـ به عنوان بزرگترین افراد بشریت، به خاطر بقای اسلام خون‌شان بر زمین ریخته شده است. لذا دعا برای حفظ این مکتب الهی از مهمترین وظایف هر مسلمان است.


7. عافیت و عاقبت به خیری
از بزرگترین نعمتهای الهی سلامتی و عافیت است: سلامتی دین و بدن، دنیا و آخرت. هر چند خداوند بدون درخواست به بندگان خود سلامتی می‌دهد امّا باید با دعا کردن هم عافیت دین و آخرت خود را بخواهد و هم باعث بقای آن تا آخر عمر باشند، تا مبادا در طول زندگی این عافیت از بین برود و عاقبت انسان با بی‌دینی و ذلت دنیا و آخرت همراه باشد. امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: خدایا طعم عافیت را تا آخر عمر به من بچشان.[12] و در دعایی که به دعای عافیت و شکر معروف است، می‌فرمایند: خدایا بین من و عافیت در دنیا و آخرت جدایی مینداز.[13]


8. طلب توبه و محو آثارگناه
معصیت علاوه بر عذاب اخروی، آثار سوئی نیز در همین دنیا دارد که باعث می‌شود انسان هر چه بیشتر از معنویات دور باشد و توفیق اطاعت از او سلب شود. برای همین درخواست از بین رفتن آثار گناهان گذشته بر توفیق عبادت بیشتر در آینده، از دعاهای پراهمیت است. امام سجاد در دعایی آموزنده برای شیعیان، می‌فرمایند: «خدایا، مرا از پلیدیهای گذشته پاک کن و آثار سوء آنها را نیز از بین ببر.»[14]


9. طلب رزق حلال
قرآن کریم در موارد متعددی[15] امر به خوردن روزی حلال کرده است. در آیه 168 سوره بقره می‌فرماید: یا ایها الناس کلوا فی الارض حلالاً طیبا و لاتتبعوا خطوات الشیطان إنّه لکم عدوٌّ مبین. تأکید قرآن به این دلیل است که غذای جسم در نفس و روح انسان تأثیر مستقیم دارد، لذا ائمه معصومین در موارد بسیاری از خداوند درخواست رزق حلال و طیب می‌کردند، چنان که امام باقر ـ علیه السّلام ـ در دعای سمات می‌فرمایند: «خدایا، روزی حلالت را بر من زیاد کن».[16] و امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «خدایا، بر من و خانواده‌ام از برکت آسمانها و زمین روزی پاک و حلال فراوان نازل کن تا به واسطه آن از بندگانت بی‌نیاز شوم.»[17]


10. طلب عدم
خداوند در قرآن کریم به پیامبر خود امر به دعا می‌کند و می‌فرماید: «بگو؛ پروردگارا علم مرا زیاد کن.»[18] و حضرت سجاد ـ علیه السّلام ـ هر شب در ضمن دعاهای خود می‌فرمودند: «خداوندا به من عقل کامل، قلب پاک و علم فراوان عطا فرما.»[19]
در پایان اشاره به این نکته لازم است که با توجه به توصیه‌ها و سنت معصومین ـ علیهم السّلام ـ، ‌بر حسب فقر و نیاز ما به خداوند متعال در تمام امور مادی و معنوی، کلی و جزئی و در تمامی لحظات، تمامی نیازها و حاجاتمان را از حقتعالی بخواهیم و بس، و در این صورت است که زندگی ما نورانی و متبرک و الهی می‌گردد. در این راستا با توجه به اختصار نوشتار، به مواردی از این دعاها اشاره شد. «اللهم وفقنا لما تحب و ترضی».

5. بهترین بنده بودن
کمال هر انسان در بندگی خداوند است. چنان که در قرآن کریم آمده است: ما جن و انس را فقط برای عبادت و بندگی خود آفریدیم.[10] از آنجا که رسیدن به کمال بندگی مستلزم ترک هواها و خواهش‌های نفسانی است، لذا در راه رسیدن به آن باید از خداوند درخواست کمک و یاری کرد. چنان که امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: خدایا مرا به کاملترین درجه ایمان برسان.[11] و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در دعای کمیل می‌فرماید: خدایا مرا از بهترین بندگان خود قرار ده.[1] . شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 7، ص 32.
[2] . بقره، 83؛ نساء، 36؛ انعام، 151؛ اسراء، 23.
[3] . ابراهیم، 41؛ نوح، 28.
[4] . صحیفه سجادیه، دعای 24.
[5] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 90، ص 313.
[6] . آل عمران، 38.
[7] . ابراهیم، 50.
[8] . ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، البلد الامین، ص 81.
[9] . ابومنصور احمد بن علی الطبرسی، الاحتجاج، ص 471.
[10] . الزاریات، 56.
[11] . صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق.
[12] . صحیفه سجادیه، دعای 48.
[13] . صحیفه سجادیه، دعای 23.
[14] . صحیفه سجادیه، دعای 15.
[15] . مائده، 88؛ انفال، 69؛ نحل، 114.
[16] . مفاتیح الجنان، دعای سمات.
[17] . من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 501.
[18] . طه، 114.
[19] . ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، المصباح، ص 63.



کلمات کلیدی : فرج امام زمان دعا خدا والدین

بخشنده باشید تا شاد بمانید

بخشنده باشید تا شاد بمانید

 

 

 

به نظر می رسد آنهایی که مهربان تر و بخشنده ترند، شادترند!به خاطر این5دلیل از امروز بخشنده تر باشید.


1ـ برای لذت بردن از زندگی

می خواهید در زندگی موفق باشید؟بخشنده شوید. به گفته استفان انهورن، پزشک متخصص سوئدی، بخشنده بودن یکی از فاکتورهای دخیل در موفقیت است. بررسی های علمی نشان داده است وقتی شما کار خیری انجام می دهید، ناحیه ای در مغز که مربوط به لذت بردن است فعال می شود. این همان ناحیه ای است که وقتی غذایی خوشمزه می خورید یا رابطه عاطفی برقرار می کنید، فعال است.


2ـ رهایی ازافسردگی

آیا می دانستید وقتی زمان خود را صرف کمک کردن به دیگران و برطرف کردن نگرانی آنها می کنید خود نیز از نظر روانی در وضعیت بهتری قرار می گیرید؟تحقیقات پژوهشگران نشان داده است افراد بخشنده و خیرخواه خوشبخت تر بوده، احساس افسردگی کمتری می کنند و کمتر به بیماری هایی نظیر الزایمر مبتلا می شوند.


3ـکمک به دیگران یعنی کمک به خود

وقت گذاشتن برای دیگران به معنی هدر رفتن وقت نیست. بررسی ها روی دانش آموزان دبستانی نشان داده است، دانش آموزانی که به هم کلاسی های خود درآموختن دروس کمک می کنند در دو سال آتی نمراتی بالاتر از آنچه دیگر هم کلاسی ها کسب می کنند، به دست می آورند.


4ـ بخشیدن یعنی تضمین سلامت قلب

محققان به مدت10سال از71قربانی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند خواستند به دردهای خود فکر کرده واز ضارب انتقام بگیرند. بررسی های پزشکی روی این افراد نشان داد ضربان قلب آنها و فشار خونشان هر بار که به این موضوع فکر می کنند، افزایش می یابد. در مقابل محققان از گروهی دیگر خواستند به بخشیدن و فراموش کردن دردهای خود فکرکنند. نتایج حاکی از کاهش استرس و ناراحتی های قلبی عروقی در این افراد بود.


5ـ بخشیدن یعنی خوشبختی

جالب است بدانید که همیشه بخشیدن با به دست آوردن رابطه مستقیمی دارد. همانطور که می گوییم با هر دست بدهی با همان دست می گیری، بخشیدن نه تنها یک حس لذت را به دنبال دارد، بلکه اعتماد به نفس فرد را بالا می برد. بررسی های پژوهشگران کانادایی نشان داده است که در میان افراد با درآمد یکسان آن دسته که بخشنده ترند حس خوشبختی بیشتری دارند.


منبع:نشریه موفقیت، شماره 190





کلمات کلیدی :

منافات دین و شادی؟!

منافات دین و شادی؟!



بسیاری از مردم و به خصوص جوانان، چنین می‌پندارند که دین‌داری با زندگی شاد منافات دارد و کسانی که دیندارترند، از شادی کمتر در زندگی برخوردارند و کسانی که به احکام و آموزه‌های دین کمتر پایبندند، در بهره‌برداری از لذت‌ها و شادی‌های زندگی، آزادی بیشتری دارند. آیا این پندار، صحیح است و اساساً این پندار از کجا شکل گرفته است و منشأ آن چیست؟

تعریف ما از دین‌داری و زندگی شاد چیست؟

دینداری

منظور ما از دین، اسلام ناب و حقیقی است؛ نه هر چه که به عنوان دین شناخته می‌شود. هر فرد یا جامعه‌ای که باور عمیق‌تر و جدی‌تری به مبانی اعتقادی اسلام داشته باشد و در عمل و رفتار هم چارچوب اسلامی را بیشتر و دقیق‌تر عمل کند، دین دار تر شمرده می‌شود.

از آن جا که دین حق، یعنی اسلام ناب محمدی صلی‌الله‌علیه‌وآله موجب تأمین سعادت انسان و نشان دهنده راه خوشبختی حقیقی است و سعادت و خوشبختی است که شادی حقیقی و ماندگار را برای ما به وجود می‌آورد. بنابراین، دین‌داری درست نمی‌تواند با شادی حقیقی، ناسازگار و متضاد باشد.

رفتارهای ناشایست کسانی که ادعای دین‌داری می‌کنند و آداب و رسوم غلطی که به نام دین در جوامع دینی جاری است، نباید به حساب دین گذاشته شوند. دین به ما توصیه می‌کند که در مواجهه با یکدیگر، چهره‌ای بشاش و شاد داشته باشیم و حتی اگر اندوه و غصه‌ای هم در درون ما وجود دارد، آن را به رخ دیگران نکشیم و کام دیگران را تلخ نکنیم.1 بی‌توجهی به این دستورات، موجب برداشت غلط از دین‌داری شده است.

امامان ما فرموده‌اند که شیعیان ما یعنی دین‌داران حقیقی، در شادی و سرور ما، شادمانند 2 و در حزن و اندوه ما،اندوهگین.

حالا اگر در جامعه ما تعادل رعایت نمی‌گردد و به شادی و سرور به اندازه مراسم عزاداری و گریه اهمیت داده نمی‌شود، ناشی از برداشت ناقص و عادت غلط دین‌داران است؛ نه این که دین‌داری صحیح و حقیقی آن را ایجاب نمی‌کند.

به هر حال، دین‌داری به معنی صحیح و جامع آن، منافاتی با زندگی شاد به معنی درست و عمیق آن ندارد؛ ولی نگاه و تعریف ما از زندگی شاد هم باید روشن شود تا پاسخ این پرسش کامل گردد.


دین‌داری حقیقی، موجب می‌شود که ما از هر راهی و وسیله‌ای، درصدد کسب شادی‌های فردی و مادی خود نباشیم و راحتی دیگران را به راحتی خود ترجیح دهیم تا از این طریق به شادی‌های عمیق‌تر، متعالی‌تر و ماندگارتری دست یابیم

زندگی شاد

شادی، همان حال خوش، انبساط خاطر و احساس مثبت و خوبی است که هر کسی آن را تجربه کرده است. شنیدن خبری مسرت بخش، به دست آوردن موفقیتی برجسته، قرار گرفتن در موقعیتی لذت بخش، مشاهده صحنه‌ای غرور آفرین، همه و همه، موجب خوشحالی و شادی خاطر انسان می‌گردد؛ اما همه شادی‌ها به یک اندازه برای ما مهم و مطلوب نیست.

دانشجویی که برای به دست آوردن موفقیتی علمی در حال پژوهش و مطالعه است، به راحتی از بسیاری خوشی‌ها و شادی‌های گذرا چشم می‌پوشد تابه خوشحالی و شادی ناشی از آن موفقیت علمی دست یابد. کارگر یا کارمندی که برای تأمین معاش خود و فراهم کردن زندگی راحت و شاد، تلاش فشرده و خسته‌کننده‌ای را انجام می‌دهد، در این راه از بسیاری از لذت‌ها و شادی‌های زودگذر چشم می‌پوشد و حتی سختی‌ها و رنج‌هایی را تحمل می‌کند.

بنابراین، بدیهی است که «برای به دست آوردن لذت‌های بزرگ‌تر و شادی‌های ماندگارتر، باید از لذت‌ها و خوشی‌های کوچک‌تر و پست‌تر، صرف‌نظر کرد».

اگر اندکی روی همین قاعده تأمل و درنگ داشته باشیم، به راحتی در می‌یابیم که انواع و اقسام شادی‌ها را باید طبقه‌بندی کرد و سپس برای زندگی شاد، به تعریفی مناسب و صحیح دست یافت.

 

اقسام شادی‌ها


شادی‌ها گاهی گذرا هستند و گاهی ماندگار؛ گاهی کاذبند و گاهی حقیقی؛ گاهی شخصی‌اند و گاهی خانوادگی و یا ملی و نوعی؛ گاهی سطحی‌اند و گاهی عمیق؛ گاهی مادی‌اند و گاهی معنوی و البته به دست آوردن هر شادی، نیاز به تلاش دارد و هزینه خاص خود را می‌طلبد.

این هزینه، گاهی مادی است و گاهی معنوی و گاهی هم مادی است و هم معنوی. شادی‌هایی در زندگی یافت می‌شوند که بسیار پرهزینه‌اند و هیچ فرد عاقلی حاضر نیست هزینه‌های آن شادی‌ها را تحمل کند؛ ولی برخی شادی‌ها کم هزینه‌اند یا ارزش آن را دارند که برای به دست آوردن آن‌ها،هزینه‌های فراوان تحمل شود.

کسانی هستند که شادی شخصی خودشان برایشان مهم‌تر از هر چیز دیگری است و رنج و زیان دیگران، برای آنان در ازای به دست آوردن آن شادی، هیچ اهمیتی ندارد.

کسی که با سرقت اموال یا تجاوز به ناموس دیگران، برای خود شادی فراهم می‌سازد، آیا نمی‌اندیشد که هزینه شادی او را دیگران باید تحمل کنند؟

 
اکنون این سؤال را باید مطرح کرد که منظور از زندگی شاد چیست؟

به نظر می‌رسد که اغلب به ابعاد و اعماق زندگی شاد،توجه نمی‌شود و با معیارهای ناقص و سطحی، زندگی شاد تعریف می‌شود. در سطح خرد می‌بینیم که بسیاری از افراد، شادی‌های گذرا و مادی خود را به هر قیمتی بر شادی‌های ماندگار و معنوی خود و نیز بر شادی‌های دیگران ترجیحم می‌دهند و در سطح کلان هم شاهد تأمین لذت و شادی برخی طبقات مرفّه جامعه وبا شادی مادی و ظاهری برخی کشورها و ملت‌ها، به بهای گزاف رنج و سختی و تباهی، برای سایر طبقات یا سایر کشورها هستیم.

 
آیا منظور از منافات بین دین‌داری و زندگی شاد، این گونه شادی‌هاست؟

اگر این طور است، باید تأکید کنیم که دین‌داری با این زندگی شاد، قطعاً منافات دارد و اساساً دین حق و اسلام ناب، برای پیش‌گیری از این گونه شادی‌ها ارائه شده است.

دین‌داری حقیقی، موجب می‌شود که ما از هر راهی و وسیله‌ای، درصدد کسب شادی‌های فردی و مادی خود نباشیم و راحتی دیگران را به راحتی خود ترجیح دهیم تا از این طریق به شادی‌های عمیق‌تر، متعالی‌تر و ماندگارتری دست یابیم.3

توجه داشته باشیم که بسیاری از شادی‌های ما، ناشی از شرایط و وضعیتی است که دیگران به وجود آوردند و یا ناشی از حماسه‌ای است که رنج و تلاش دیگران آن‌را خلق کرده است. شادی و لذت عمیق و گسترده‌ای که ملت ما در حماسه فتح خرمشهر (در سوم خرداد 1361) به دست آوردند و یا شادی تاریخی و ماندگار دست‌یابی به استقلال، آزادی و مردم سالاری، نتیجه تلاش‌ها و مجاهدت‌های تعداد بی‌شماری انسان‌های وارسته و فداکار بوده است. دین‌داری، زمینه‌ها و عوامل و انگیزه‌های پیدایش چنین شادی‌هایی را فراهم می‌سازد.


ظلم بزرگی به انسان‌هاست که آنان را تنها به شادی‌های ظاهری و مادی دل خوش و سرگرم کنیم و زندگی شاد را در چارچوب تنگ شادی‌های سطحی و گذرا، تعریف کنیم. چه محرومیتی دردناک‌تر و تأسف‌بارتر از محرومیت از شادی‌ها و لذت‌های متعالی و اصیل است؟

بنابراین، باید بر روی تعریف زندگی شاد، تأمل کنیم. روشن است که بخشی از شادی‌های زندگی، شادی‌های شخصی ، مادی و گذراست و نمی‌توان این واقعیت را انکار کرد که هر انسانی به این گونه شادی‌ها نیاز دارد.

دین، این نیاز طبیعی را نه تنها رد نکرده است، بلکه برای تأمین صحیح و درست آن، راهکارهای فراوان و آسانی را هم ارائه کرده، ولی مهم این است که فرد و جامعه دین‌دار، زندگی را در زندگی مادی و حیات دنیوی محدود نمی‌کنند و این کافران و منکران حقیقتند که جز ظواهر زندگی مادی را نمی‌بینند و از زندگی اخروی و حیات ابدی، غافل می‌باشند.4

ما اگر دین‌دار واقعی باشیم، نباید تنها به زندگی شاد دنیوی بیندیشیم و نباید شادی زندگی پایدار و جاودان خود را از یاد ببریم. تأمین زندگی شاد، به معنی واقعی آن، مستلزم هزینه‌هایی چون چشم فروبستن از برخی شادی‌ها و لذت‌های دنیوی است؛ لذت‌های حرامی که غالباً جایگزین حلال هم دارند و اگر به درستی نگریسته شوند. شادی ناشی از آن‌ها، چندان هم خوشایند نیست.

 

شادی‌های مادی و طبیعی


به هر حال، شادی‌های طبیعی و مادی هم لازم و ضروری است؛ به شرط این که تأمین این شادی‌ها، به شادی‌های دیگر لطمه وارد نکند و این شادی‌ها، موجب رنج‌ها و دشواری‌های بعدی برای ما نباشند و نیز مانع دست‌یابی و چشیدن شادی‌های متعالی، معنوی و ماندگار نگردند.

اگر زندگی شاد را برای خود و دیگران با این سه اصل، تطبیق دهیم و درصدد تأمین آن باشیم، دین‌داری، نه تنها مانع آن نیست؛ بلکه فراهم کننده و تسهیل کننده آن است.

 

احکام اسلام، تأمین کننده شادی‌های اصیل


دستورات و احکام اسلام در باب عبادات و کسب معرفت الهی و نیز برخی دستورات و مقررات اجتماعی و اقتصادی اسلام که به ظاهر محدود کننده لذت‌ها و خوشی‌های ماست، دقیقاً به همین منظور قرار داده شده است.

شادی معنوی کسی که با چشم پوشی از لذت‌های طبیعی، به سیر و سلوک معنوی پرداخته و لذت رابطه با خداوند را چشیده است، هرگز برای دیگران قابل فهم نیست.

شادی عمیقی که فراتر از رنج‌ها و سختی‌های ظاهری برای یک انسان مجاهد و سخت کوش، برای اطاعت امر خدا حاصل می‌شود، با شادی‌های سطحی و گذرا، قابل مقایسه نمی‌باشد.

بنابراین، ظلم بزرگی به انسان‌هاست که آنان را تنها به شادی‌های ظاهری و مادی دل خوش و سرگرم کنیم و زندگی شاد را در چارچوب تنگ شادی‌های سطحی و گذرا، تعریف کنیم. چه محرومیتی دردناک‌تر و تأسف‌بارتر از محرومیت از شادی‌ها و لذت‌های متعالی و اصیل است؟

بنابراین،اگر بگوییم که هدف اصلی دین و دین‌داری، دست‌یابی به زندگی شاد، به معنی واقعی و کامل آن می‌باشد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم.


ما اگر دین‌دار واقعی باشیم، نباید تنها به زندگی شاد دنیوی بیندیشیم و نباید شادی زندگی پایدار و جاودان خود را از یاد ببریم. تأمین زندگی شاد، به معنی واقعی آن، مستلزم هزینه‌هایی چون چشم فروبستن از برخی شادی‌ها و لذت‌های دنیوی است؛ لذت‌های حرامی که غالباً جایگزین حلال هم دارند و اگر به درستی نگریسته شوند. شادی ناشی از آن‌ها، چندان هم خوشایند نیست

در این صورت، در می‌یابیم که بدون دین‌داری، نمی‌توان به زندگی شاد دست یافت.

از همین رو، قرآن کریم، دین‌داران واقعی و هر انسان راستین را به شادی‌ها و لذت‌های حقیقی بشارت می‌دهد و فاسقان و کافران را از غصه‌های ماندگار و وضعیت اندوه باری که برای خود رقم زده‌اند، بیم می‌دهد.5

 
نتیجه‌گیری


اگر تعریف خود را از دین‌داری، زندگی، شادی و غم، مورد باز کاوی و تأمّل قرار دهیم، خواهیم دید که دین‌داری حقیقی و پای بندی به ارزش‌های دینی، گرچه برخی شادی‌های مادی و طبیعی را محدود می‌کند، ولی در عوض، لذت‌ها و شادی‌های متعالی و ارزشمندی را برای فرد و جامعه دین‌دار، به ارمغان می‌آورد و آن چه را که انسان غافل از دین، به عنوان زندگی شاد برای خود می‌پندارد، چیزی جز شادی‌های سطحی و مادی نیست که علاوه بر محروم کردن دیگران از شادی، غالباً مستلزم هزینه‌های فراوان، پیامدهای تأسف بار و بالاتر از همه، محروم شدن از لذت‌ها و خوشی‌های ابدی و معنوی است.

اگر زندگی جاودان و ابدی انسان را در نظر بگیریم، زندگی شاد، جز در پرتو دین داری تحقق نخواهد یافت و اگر زندگی شاد دنیوی را هم جست‌وجو کنیم، بادینداری، می‌توان به مصداق جامع، متعادل و صحیحی از آن دست یافت؛ البته به شرط آن که همه ابعاد دین را به درستی شناخته، در عمل به آن‌ها پای بند باشیم. با این حال، برخی دریافت‌ها، رفتارها و عادات در بعضی از جوامع دینی، از جهت عدم توجه به لذت‌ها و شادی‌های مشروع، قابل نقد است و باید اصلاح گردد.

 

پی‌نوشت ها:

1. غررالحکم و درر الکلم، ص 91.

2. همان ،ص 117.

3. ر.ک: حشر(59)، آیه 9.

4. سوره روم(30)، آیه 7.

5. ر.ک: آل عمران(3)، آیات 170-188.


منبع :

اندیشه قم ؛ مقاله علی ذوعلم



کلمات کلیدی :

ولایت بهار

ولایت بهار

امام زمان

 

مثل وابستگى جهان خلقت به حجت خدا، مثل وابستگى انسان به هواست. قوام وجود انسان به هواست. جایى که هوا نباشد، انسان، توان بودن ندارد. امام هم اگر نباشد، جهان خلقت، تاب ماندن ندارد. امام، حجت خدا در دنیا وولى خدا بر مردم است ودر نظام خلقت ولایت تکوینى وتشریعى دارد.

این ها را باید بدانى تا بدانى که در انتظار که هستى. در انتظار او که آسمان به یارى او ایستاده است(1) وزمین به یمن وجود او گیاه مى رویاند. او که دلیل بودن همه ى هستى وبهانه ى آفرینش است. او که از عصاره ى عصمت آفریده شده، از آلودگى خطا در امان است واز کدورت گناه، پاک(2) وولایت او، یعنى اطاعت محض از او؛ یعنى آن که او را در امور زندگى ات، چه فردى وچه اجتماعى از خودت دخیل تر بدانى واطاعت از او را اطاعت از خدا بدانى.(3) این همان ولایتى است که خدا به آن فرمان داده است. معناى همان (أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولى الأمر منکم) است.(4) یعنى که چون قطره اى در جویبار زلال ولایت جارى شوى ودل به مسیر هدایت او بسپارى.(5) در هر صراطى که راه مى نماید، با تمام وجود قدم نهى وباور کنى که تنها او صراط مستقیم است(6) ومهرش را در ذره ذره ى وجودت به ودیعه بگذار تا روزى که این مهر، جواز از ورود تو به وادى سعادت شود.

باید یقین داشته باشى که دوستى او، یعنى دوستى خدا (7) ومهر او، یعنى مهر خدا (8) ودشمنى ومخالفت با او، یعنى دشمنى ومخالفت با خدا.(9) آن وقت مى بینى که در غیبت او چه سرگردان وحیران مانده اى؛ مى دانى که او هست. اگر نبود حجت خدا بر روى زمین، زمین اهلش را در خود فرو مى برد(10) وآسمان در هم مى پیچید. مى دانى که او هست، اما در پس پرده ى غیبت، تو را مى بیند وراه مى نماید، اما از پشت حجاب غیبت؛ مثل خورشیدى پشت ابر، مى دانى که هست ومى دانى که به نورش دنیا را روشن مى کند.

وچه قدر دلت مى خواهد که این ابر کنار برود وخورشید را با همه ى وجودت حس کنى. چه قدر دلت مى خواهد که بیاید ودیدگان تو به دیدار جمالش روشن شود. بیاید وبر کوچه هامان قدم نهد وقدمگاهش را ببوسى وبر چشم نهى وآن را توتیاى دیده سازى.
چه قدر فیض خدا در این گوشه ى خلقت جارى است؛ که خدا امام را ظرف وجود معنوى انسان ها قرار داد وچه قدر حکمت او لایتناهى است، آن گاه که امام را در پرده ى غیبت کشید وچه قدر لطف ومهر مى بارد که حتى در غیبت هم، ما را تنها نگذاشت وزنجیره ى ولایت را همواره متصل نگاه داشت تا در دوران تاریک غیبت ودر هجران بهار، راه را گم نکنیم وسبز بودن را از یاد نبریم

کاش که بیاید وبهارى الهى را در دل هاى تک تک مان به پا کند وما چشم دوخته در آینه ى معرفتش وشناساى قدر والایش، سر به اطاعت محضش نهیم وجان وسر به رهش فدا کنیم. خوشا روزى که بیاید آن سراسر مهر، آن لطف ازلى، آن محبت جارى وآن حقیقى ترین بهار.

چه قدر فیض خدا در این گوشه ى خلقت جارى است؛ که خدا امام را ظرف وجود معنوى انسان ها قرار داد وچه قدر حکمت او لایتناهى است، آن گاه که امام را در پرده ى غیبت کشید وچه قدر لطف ومهر مى بارد که حتى در غیبت هم، ما را تنها نگذاشت وزنجیره ى ولایت را همواره متصل نگاه داشت تا در دوران تاریک غیبت ودر هجران بهار، راه را گم نکنیم وسبز بودن را از یاد نبریم وآینه ى اطاعت محض را که خصلت دایمى انسان است در برابر شیطان منهیم، با او باشیم وبه راه او قدم زنیم، سبز وبهارى بمانیم، معناى گل هاى خوبى را در یادها نگه داریم وآماده شویم که آمدن بهار سخت نزدیک است.

 


پی نوشت:

1-   ر.ک:ص 17، پاورقى 7.

2-   مفاتیح الجنان،ص 900: (عصمکم الله من الزلل وأمنکم من الفتن)

3-   ر.ک:ص 33، پاورقى 5.

4-   نساء (4) آیه ى 52.

5-   مفاتیج الجنان، ص 905: (واجعلنى ممن... یسلک سبیلکم)

6-   ر.ک:ص 33، پاورقى 6.

7-   مفاتیح الجنان،ص 901، (ومن والاکم فقد والى الله)

8-   همان، ص 901: (ومن أحبکم فقد أحب الله

9-   همان، ص 901: (ومن عاداکم فقد عادى الله)

10-  ملاصدرا، شرح اصول کافى، ج 2، ص 487: (لو بقیت الأرض بغیر امام لساخت)

 

منبع: کتاب روح بهار

نویسنده: منیره زارعان



کلمات کلیدی :

وقتی چهره ها گواهی میدهند

وقتی چهره‌ها گواهی می‌دهند


بوزینگان کسانی اند که در دنیا سخن‏چین بودند. خوکان همانهایی هستند که حرام خوری شد سیره شان. سرنگونان کسانی اند که رباخواری شد پیشه شان. کوران قاضیانی هستند که در داوری ستم کردند و رأی ظالمانه دادند. کر و لالان در دنیا خودپسند بودند و آنها که زبان خود مى‏جوند کسانی هستند که در دنیا اهل غیبت بودند.

قرآن کریم در آیه 151 سوره مبارکه بقره چهار وظیفه را جزء برنامه های اصلی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بیان می کند. یکی از آنها، تعلیم علومی است که بشر هیچ گاه نمی توانست با عقل و اندیشه خود به آنها دست پیدا کند؛ «وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» که از این علوم به علوم صرفاً نقلی یاد می شود.
بخشی از این نوع علم به اوضاع و احوال قیامت اختصاص دارد. اوضاع و احوالی که اگر نبود نَقل و ره آورد وحی، محال بود بشر بتواند به گوشه ای از آن هم دست پیدا کند. ما چون ایمان داریم که قرآن سخن خداست (82/نساء) و هر چه را که خدا بگوید عین حقیقت است (42/فصلت) بنابراین یقین داریم هر چه را هم که خداوند در مورد قیامت گفته است همه حق است و موجود؛ چه برای ما قابل درک و هضم باشد و چه نباشد.

بخشی از این اخبار مربوط می شود به وضعیت چهره انسانها در قیامت که در این مقاله به برخی از آنها اشاره می کنیم.

اوج جلوه گری دو رنگ دیگر به قیامت حواله شد. در آن روز موعود چهره‏هایى سفید و نورانى و چهره‏هایى تاریک و سیاه خواهد بود؛ «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» به آنها که چهره‏هاى سیاه و تاریک دارند گفته مى‏شود: چرا بعد از ایمان، راه کفر را پیمودید؟ در مقابل آنها، مؤمنان اند که چهره‏هایشان سفید شده و غرق در دریاى رحمت الهى خواهند بود و جاودانه در آن زندگىِ آرام بخش به سر می برند


رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ درون
خداوند انسان را به گونه ای خلق کرده است که رنگ چهره او متاثر از حالات درونش تغییر می کند. دو رنگ به این دنیا اختصاص دارد و دو رنگ به قیامت. اما آن دو رنگ دنیایی یکی زرد است و دیگری قرمز. اولی در مواقع ترس یا اضطرابِ درون بر چهره می نشیند و دومی یا در اثر شدت ناراحتی و عصبانیت است و یا شرمندگی و خجالت.

اوج جلوه گری دو رنگ دیگر به قیامت حواله شد. در آن روز موعود چهره‏هایى سفید و نورانى و چهره‏هایى تاریک و سیاه خواهد بود؛ «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» به آنها که چهره‏هاى سیاه و تاریک دارند گفته مى‏شود: چرا بعد از ایمان، راه کفر را پیمودید؟ در مقابل آنها، مؤمنان اند که چهره‏هایشان سفید شده و غرق در دریاى رحمت الهى خواهند بود و جاودانه در آن زندگىِ آرام بخش به سر می برند. (106-107/آل عمران)

در آیه دیگر قرآن نیز به این حقیقت اشاره شده از جمله در باره کسانى که پشت سر هم مرتکب گناه مى‏شوند مى‏خوانیم «کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِماً»؛ گویى صورت آنها را پاره‏هاى تاریک شب پوشانیده است.(27/یونس ع)

چهره ها حکم پرونده را دارند

در آیه 39 سوره الرحمن آمده است: «فَیَوْمَئذٍ لَّا یُسئَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لَا جَانٌ‏»؛ پس در آن روز از گناه هیچ انسان و جنی سوال نمی شود؛ زیرا «یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ»؛ گنهکاران از سیمایشان شناخته شوند. (41/الرحمن)

مرحوم سید هاشم بحرانی صاحب تفسیر البرهان، ذیل آیه «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» (18/نبأ) روایتی را نقل می کند که شرح این وضعیت است:

معاذ تعریف می کند که من در مورد هول و وحشت هاى قیامت از پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله) سؤالى کردم. فرمود: معاذ! از مطلب عظیمى پرسیدى. سپس اشک از دیدگان مبارکش فرو ریخت و فرمود: در آن روز ده گروه از امت وارد صحنه قیامت می شوند به گونه ای که هر گروه قیافه و شکل خاص خودش را دارد:

عده ای به صورت میمون می آیند و عده ای دیگر به شکل خوک. گروهی سرشان به طرف پایین است و پا به طرف بالا دارند به گونه ای که صورتشان به زمین ‏کشیده می شود. دسته ای کورند و دسته ای دیگر، کر و لال. بعضى زبانشان از دهان درآمده و روى سینه افتاده و این در حالیست که چرک از آن مى‏ریزد به طورى که همه را اذیت مى‏کند. بعضى هم دست و پایشان بریده است و بعضى دیگر به چوبه‏هاى دار آتشین آویخته شده‏اند. عده ای هم از مردار بدبوترند. برخی پیراهن هایی از قیر داغ بر تن دارند که به پوست بدنشان چسبیده است.

اینها چه کسانی اند؟
در ادامه روایت حضرت به این سوال پاسخ می دهد؛ پاسخی که در حقیقت، بیان واقعیت برخی از گناهان است. اگر کسی به این گناهان عادت کرد و آن خصلت ناپسند، جزء جان و حقیقت او شد؛ در قیامت هم که روز ظهور حق است به این شکل هایی که در روایت آمده است وارد صحنه قیامت می شود.

بر این اساس حضرت فرموند:

بوزینگان کسانی اند که در دنیا سخن‏چین بودند. خوکان همانهایی هستند که حرام خوری شد سیره شان. سرنگونان کسانی اند که رباخواری شد پیشه شان. کوران قاضیانی هستند که در داوری ستم کردند و رأی ظالمانه دادند. کر و لالان در دنیا خودپسند بودند و آنها که زبان خود مى‏جوند کسانی هستند که در دنیا اهل غیبت بودند. دست و پا بریدگان کسانی هستند که مدام همسایه های خود را  آزار دادند. به دار آویختگان همانها هستند که با بدگوی مردم آنان را به چنگال خونین زورمندان ستمگر دچار مى‏کردند. و متعفنان کسانى هستند که عنان نفس عالى بشرى را به دست شهوت و کامروایى سپرده و از پرداخت حقوق الهى خوددارى نمودند و دسته‏ اخیر که مردمی متکبر و فخر فروش‏اند.

عده ای به صورت میمون می آیند و عده ای دیگر به شکل خوک. گروهی سرشان به طرف پایین است و پا به طرف بالا دارند به گونه ای که صورتشان به زمین ‏کشیده می شود. دسته ای کورند و دسته ای دیگر، کر و لال. بعضى زبانشان از دهان درآمده و روى سینه افتاده و این در حالیست که چرک از آن مى‏ریزد به طورى که همه را اذیت مى‏کند. بعضى هم دست و پایشان بریده است و بعضى دیگر به چوبه‏هاى دار آتشین آویخته شده‏اند. عده ای هم از مردار بدبوترند. برخی پیراهنهایی از قیر داغ بر تن دارند که به پوست بدنشان چسبیده است

توضیحی برای این روایت
در آیات متعددی از قرآن کریم عاقبت تبهکاران را دو چیز اعلام می کند: «مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ» یکی جهنم است که نیازی به توضیح ندارد و دیگری «مَصیر» بد است که نیازمند توضیح است.

«مصیر» از ریشه «ص ی ر»، «صار» گرفته شده که به معنای صیرورت و گردیدن است. به عنوان مثال وقتی دانه ای پس از کاشت و طی فرایند رشد تبدیل به خوشه گیاهی شد به «شدن» می گویند «صیرورت» و «مصیر». (ر.ک: التحقیق 6/311)

پس «بِئْسَ الْمَصیرُ» یعنی «بد تبدیل شدنی» مانند اینکه دانه، فرآیند رشد و بالندگی را درست طی نکند و در اثر همین سوء رشد گندیده و پوسیده شود که در این موقع گفته می شود آن دانه فاسد شد و رشد نکرد.

روح انسان هم اینگونه است اگر تعالیم الهی را آموخت و به کار بست، فرشته خو «می شود» و با چهره ای انسانی و نورانی وارد قیامت می شود. اما اگر تعالیم الهی را به پشت سر انداخت و به آن بی اعتنایی کرد درنده خو «می شود» و با چهره ای سیاه و حیوانی به قیامت احضار و به جهنم پرتاب می شود.  

«وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ مُّسْفِرَةٌ * ضَاحِکَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ * وَ وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ عَلَیهَْا غَبرََةٌ * تَرْهَقُهَا قَترََةٌ * أُوْلَئکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»؛ در آن روز چهره‏هایى درخشان، خندان و نورانیند، و چهره‏هایى تاریک که سیاهى مخصوصى آن را پوشانیده است؛ آنان همان منکران و تبهکارانند که در دنیا خدا و دین او را منکر شده و نپذیرفتند.‏ (عبس/38-42)

گریزی به یک آیه
با توجه به آیات و روایاتی که بیان کردیم برای ما معلوم می شود که معنای آیه «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(179/اعراف) که در وصف اهل جهنم نازل شده؛ توهین و اهانت به آنها نیست؛ بلکه حقیقت درونی آنهاست که در قیامت نمایان خواهد شد.

منبع: تبیان



کلمات کلیدی :
   1   2   3      >
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید