سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک ماه غذا با قرآن

 

یک ماه غذا با قرآن

قرآن

یکی از صلحاء معاصرین در کتاب روح و ریحان که مجموعه‎ای مانند کشکول است از یکی از ائمه جماعت دارالسلطنه تبریز نقل فرمود که گفت:

روزی مذاکره تفسیر صافی با شرح بیضاوی که شیخ بهائی علیه الرحمه - نوشته است، به میان آمد،

من تفسیر صافی را بر شرح شیخ بهائی ترجیح دادم

و گفتم: مرحوم شیخ در این شرح، عبارت پردازی و قافیه سازی را بسیار اعمال فرموده‎اند.

همان شب در عالم رؤیا دیدم که به من گفتند: شیخ بهائی در میان این حجره است،

با خود گفتم خوب است که بروم و ایشان را زیارت نمایم،

چون وارد حجره شدم دیدم شخصی است ضعیف اندام، و باریک قامت، و عمامه کوچکی بر سرش بسته،

سلام کردم، جواب سلام مرا داد.

شیخ سر خود را پائین انداخت، من فهمیدم که از آن حرف روز گذشته من درباره شرحش بر بیضاوی، از من مکدّر و ملول است.

خواست شیخ بهائی را به حرف بیاورم تا بلکه رفع ناراحتی او شود،

عرض کردم: حضرت شیخ عرضی دارم،

همان طور که سرش را پائین انداخته بود، فرمود: چه چیز است،

عرض کردم: یک مطلبی است که نسبت به شما داده‎اند، آیا صحیح است یا آنکه صوفیه آن را به شما بسته‎اند.

فرمود: چه مطلبی!

عرض کردم: گویا شما فرموده‎اید که یک ماه مبارک رمضان غذای من منحصر به کلام الله مجید بود.

همان نحو که شیخ بهائی سرش پائین بود، فرمود: بلی صحیح است من گفته‎ام.

عرض کردم: جناب شیخ، اطباء‌ گفته‎اند که اگر آدمی سه شبانه روز غذا و طعامی نخورد، می‎میرد؛

همین که این حرف را زدم شیخ بهائی سر خود را بلند کرد و فرمود: آدم نمی‎میرد.

شیخ بهایی


حیف باشد از تو اى صاحب هنر
کاندرین ویرانه ریزى بال و پر
تا به کى اى هدهد شهر سبا
در غریبى مانده باشى بسته پا
جهد کن این بند از پا باز کن
بر فراز لا مکان پرواز کن
تا به کى در چاه طبعى سرنگون
یوسفى ، یوسف بیا از چه برون
تا عزیز مصر ربانى شوى
وارهى از جسم و روحانى شوى


***

لقمه نانى که باشد شبهه ناک
گر به خاک کعبه ابراهیم پاک
گر به دست خود فشاند تخم آن
ور به گاو چرخ کردى شخم آن
ور مه نو در حصادش داس کرد
ور به سنگ کعبه اش ستاس کرد
ور به آب زمزمش کردى عجین
مریم آیین پیکرى از حور عین
ور بخواندى بر خمیرش بى عدد
فاتحه با قل هو الله احد
ور بود از شاخ طوبى آتشش
ور شدى روح الامین هیزم کشش
ور تو بر خوانى هزاران بسمله
بر سر آن لقمه پر و لوله
عاقبت خاصیتش ظاهر شود
نفس از آن لقمه تو را قاصر شود
در ره طاعت تو را بى جان کند
خانه دین تو را ویران کند



کلمات کلیدی :

ربیع الثانی(4 فروردین )وفات میرزا ابوالقاسم کلانتر

3ربیع الثانی(4 فروردین )وفات میرزا ابوالقاسم کلانتر تهران


میرزا ابوالقاسم کلانتر تهرانی از علمای مشهور شیعه در چنین روزی از سال 1292 هجری قمری چشم از جهان فروبست.

حضرت آیت‌الله العظمی حاج میرزا ابوالقاسم کلانتر تهرانی، یکی از مشاهیر شیعه در قرن سیزدهم هجری است که در کتب تراجم و منابع تاریخی، او را به‌عنوان فقیه اصولی، جامع علوم عقلی و نقلی و افتخار دانشمندان شیعه و یکی از بزرگ‌ترین علمای عامل که به زیور زهد و تقوا آراسته بود، ستوده‌اند.

پدرش حاج محمدعلی، از تجار متدین بازار تهران بود که به امانت‌داری و صداقت در تجارت آراسته بود. وی از خاندان دانش و تقوا همسری را برگزید که حاصل این پیوند مبارک، فرزندی سعادتمند به‌نام میرزا ابوالقاسم، آن فقیه و اصولی ژرف‌نگر و دقیق‌النظر بود.

از‌‌ همان دوران کودکی نشانه‌های هوش و استعداد سرشار، در او نمایان بود. چنان‌که در ده سالگی مقدمات علوم دینی را فراگرفت و مضامین مشکل را به‌خوبی می‌فهمید و به‌خاطر می‌سپرد. وی چندی بعد به حوزه علمیه اصفهان که در آن زمان از رونق خوبی برخوردار بود، رفت و مدت سه سال در محضر پرفیض اساتید آن سامان در کمال جدیت، دروس سطح را پی گرفت و پایه‌های علمی خود را قوی کرد.

میرزا ابوالقاسم تشنه علم و کمال بود. وی به عشق تحصیل در حوزه بابرکت و باقدمت نجف اشرف، دو سفر به عتبات کرد، اما هربار با مشکل و موانعی مواجه شده و به ایران بازگشت تا این‌که بار سوم توفیق تشرف به عتبات عالیات او را دست داد و به محضر شیخ اعظم مرتضی انصاری راه یافت.

او سالیانی چند از آبشار معرفت و اندیشه‌های زلال آن نادره زمان و اعجوبه دوران، جرعه‌های ناب نوشید و مراحل والای علمی، اخلاقی را به نحو شگفت‌انگیزی طی کرد تا جایی که استادش بار‌ها به اجتهاد وی تصریح کرد. شیخ آقابزرگ تهرانی، میرزا ابوالقاسم را از مشهور‌ترین شاگردان شیخ انصاری معرفی کرده و می‌گوید: «ایشان بحث‌های استادش را به نحو احسن، تقریر نمود و مدت بیست سال این برنامه استمرار داشت.»

این فقیه محقق، که حقاً عالمی به تمام معنی وارسته و آراسته به ملکات فاضله و سجایای حمیده بود، در سال 1277ق به تهران بازگشت و مرجع امور دینی و علمی پایتخت گردید. علما و فضلای بسیاری در مجلس تدریس وی حاضر و از دانش و فضل او بهره می‌بردند.

این عالم فرزانه بنا به گفته نوه عالم و فاضلش، آیت‌الله میرزا محمد ثقفی، وقتی که خواست از نجف به ایران بیاید، به محضر شیخ انصاری رسید و استادش در لحظه تودیع و خداحافظی، به وی چنین توصیه کرد: «وقتی به تهران رفتی، درس و بحث و تشکیل محافل علمی را ترک مکن. اگر خواستی امام جماعت شوی، درصورتی‌که قصدت خالصانه و برای خدا بود، بپذیر و اگر احساس کردی برای خدا نیست و کم و کیف جماعت و حمایت مأمومین در تو اثر می‌گذارد، از آن اعراض نما. دیگر این‌که در زمان حاکمیت جور و سلطه ستم، قضاوت را نپذیر و از قاضی شدن دوری کن.»

آری آن مجتهد جوان، در تهران رحل اقامت افکند و بنا به توصیه‌های ارزشمند استادش و دعوت آیت‌الله حاج ملاعلی کنی، در مدرسه مروی به تربیت و پرورش طلاب مبادرت ورزید. از کرسی درس او دانشوران زیادی بهره‌مند شدند که بعضاً به مرتبه والای اجتهاد و مرجعیت نائل آمده و از رجال بزرگ و مشاهیر علم و دیانت و سیاست به‌شمار می‌آیند.

این عالم ربانی که به کلانتر تهرانی شهرت یافته بود، از نفوذ اجتماعی و اقتدار معنوی خاصی در تهران برخوردار شد و این توانایی علمی و موقعیت اجتماعی را خالصانه در جهت اعتلا و نشر احکام الهی و فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام به‌کار گرفت. در این‌که چرا این خاندان به کلانتر شهرت یافته‌اند، گفته شده که این لقب را از دایی معظم‌له محمودخان کلانتر گرفته‌اند که در زمان ناصرالدین‌شاه، مأمور رسیدگی به امور اجتماعی و اقتصادی شهر تهران بود.

آیت‌الله کلانتر تهرانی علاوه بر تدریس و تربیت علمای برجسته، در عرصه قلم و نگارش نیز آثار نفیس و ارزنده‌ای از خود به‌جای گذاشت. معروف‌ترین اثر معظم‌له، کتاب «مطارح‌الانظار» است که برگرفته از افاضات درس اصول استادش شیخ مرتضی انصاری می‌باشد. این فقیه محقق، در اواخر عمر از نظر سلامت جسم، دچار مشکل شد و بینایی‌اش چنان به ضعف گرائید که قادر به دیدن نبود.

آفتاب عمر حضرت آیت‌الله العظمی حاج میرزا ابوالقاسم کلانتر تهرانی خیلی زود غروب کرد و درست در سالروز ولادتش یعنی سوم ربیع‌الثانی (سال 1292 هجری قمری) دعوت حق را اجابت کرد و به سرای باقی شتافت. پیکر پاکش پس از تشییع باشکوهی در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام در مقبره مفسر نامی، شیخ ابوالفتوح رازی به خاک سپرده شد.

 

منبع: تبیان



کلمات کلیدی :

توسل و توجه به اهل بیت(علیهم السلام) در کلام بزرگان :

 

توسل و توجه به اهل بیت(علیهم السلام) در کلام بزرگان :

امام خمینی(ره)

حضرت امام خمینی (ره): «حق تعالی شأنه، چنانچه محمّد(صلی الله علیه وآله) و دودمان او را وسایط هدایت، راهنماهای ما مقرّر فرموده و به برکات آنها امّت را از ضلالت و جهل،نجات مرحمت فرموده به وسیله شفاعت آنها، قصور ما را ترمیم و نقص ما را تتمیم فرماید و اطاعت و عبادت نا قابل ما را قبول فرماید.» [1] 

«ذکر خیر اصحاب ولایت و معرفت موجب صحبت و تواصل و تناسب می شود و این تناسب باعث تجاذب شود و این تجاذب باعث تشافع شود که ظاهرش اخراج از ظلمتهای جهل به انوار هدایت وعلم است، و باطنش ظهور به شفاعت است در عالم آخرت»[2]

آیت الله شیخ محمّد بهاری همدانی(ره):

«باری چون قصد زیارت اولیاء حقیقی سلام الله علیهم را بنماید اولاً باید بداند که نفوس مقدّسه طیّبه طاهره چون از ابدان جسمانیّه مفارقت نمود و متصل به عالم قدس و مجردات گردید غلبه و احاطه ایشان به این عالم اقوی گردد و تصرفاتشان دراین نشأت بیش از سابق می شود و اطلاعاتشان به زائرین اتمّ و اکمل گردد... پس نسیم الطافشان و رشحات انوار آن بزرگواران بر زواّر و قاصدین ایشان و به جهت خواری دشمنانشان... و به امید استشفاع از برای بخشش گناهان و رجاء وصول بر فیوضات عظمیه رو به آن بزرگواران کند با مراعات آن آدابی که در کتب مزار ثبت است»[3]

آیه الله قاضی (ره): ایشان در ضمن توصیه به زیارات مختلف و توسّل به اهل بیت (علیهم السلام)، اینگونه به شاگردان خویش توصیه می کنند: «قرائت زیارت جامعه در هر روز جمعه،مقصودم همان زیارت جامعه معروفه است .»[4]

آیت الله سید علی قاضی(ره)

حضرت آیه الله العظمی بهاء الدینی (ره):

ایشان سفارش مؤکّدی نسبت به توسّل به معصومین(علیهم السلام) و بالاخص حضرت زهرا (س) داشتند و می فرمودند :«ما می دانیم هر چه را که حضرت فاطمه (س) امضا کند از نظر پیامبر و ائمه امضا شده است که هیچ حرفی روی آن نیست .»[5]

حضرت آیه الله بهجت (حفظه الله):

«امام عین الله ناظره است ...امام زنده است، ناضر است قادر و مقتدر است. ائمه(علیهم السلام) حاضرند، می بینند،جواب می دهند ... التفات ما کم است... زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید. اگر حال داشتید به حرم بروید... اگر حالتان مساعد نیست به کار مستجی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید... همه زیارت نامهها مورد تایید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهّم است. قلب شما بخواند ، با زبان قلب بخوانید...»[ 6].

آیت الله بهجت

 

توسل و عشق به اهل بیت (ع) در سیره عملی بزرگان : 

 

حضرت امام خمینی (ره): عشق و علاقه و توسّل ایشان به اهل بیت (علیهم السلام) زبانزد همه کسانی است که با ایشان ارتباط داشتهاند. از جمله برنامههای ایشان در مدّت 15 سالی که در نجف بودهاند، رفتن به زیارت امیرمؤمنان (علیهم السلام) سه ساعت از غروب گذشته در هر شب و خواندن زیارت جامعه و توسّل به ایشان بوده است. ایشان در تمام زیارات مخصوص امام حسین (علیهم السلام) در این مدّت از نجف به کربلا می رفتند و در تهران هم که بودند این زیارات از راه دور انجام میشد.[7]

یکی از نزدیکان امام (ره)‌می گوید: «علاقه امام به اهل بیت(علیهم السلام) در حدّ وصف ناشدنی است.امام عاشق آنهاست .عاشقی که تا صدای یا حسین بلند میشود بیاختیار اشک می ریزد. ایشان که در شهادت فرزندشان حاج آقا مصطفی (ره) یک قطره اشک نریختند»[8].

 

علامه امینی (ره) صاحب کتاب الغدیر:

«از ویژگیهای ایشان،عشق و ولای کامل او بود نسبت به آل محمد(علیهم السلام) عشقی وصف ناشدنی که می توان گفت «الغدیر»نیز در اثر همین عشق نوشته شد. در مجالس با صدای بلند بر مصائب آل محمّد(صلی الله علیه وآله)‌می گریست به طوری که دیگران و به خصوص اهل منبر و نوحهخوانان تحت تأثیر گریه ایشان منقلب میشدند،گویا یکی از آل محمّد در مجلس است و اگر گوینده مصیبت نام حضرت زهرا (س) را می برد آنگاه خون در رگهایش متراکم شده و چونان کسی که ظلم بر ناموس او رفته فریاد میزد و همراه اشک بیامان ، از چشمانش شعله آتش بیرون میزد».[9]

ایشان بارها به محضر امیر مؤمنان متوسل شده بودند و حاجت گرفته بودند، آیه الله بهاء الدینی نقل کردهاند؛مرحوم علامه موقعی به کتابی جهت نوشتن الغدیر نیاز پیدا کرده و به محضر امیر مؤمنان متوسل میشوند ولی مدتی میگذرد خبری نمیشود در آن حین روزی در حرم بودهاند یک عرب بیابانی می آید رو به ضریح کرده و با جسارت می گوید: یا علی، اگر مردی کار مرا انجام بده.و هفته بعد موقعی که علامه در حرم بوده در همان نقطه برمیگردد و می گوید:یا علی، مردی، کارم انجام شد. علامه ناراحت میشوند که چطور حاجت ایشان روا نمیشود. شب در عالم رؤیا حضرت را زیارت کرده به ایشان میگویند: آخر آنها بدوی هستند و طبق طفولیتشان با ایشان بر خود میکنیم. نباید آنها را معطل کرد. اما شما که با ما آشنائی دارید،معطل هم بشوید از ارادت شما کاسته نمیشود. صبح فردا، پیر زنی کتابی را در دستمالی بسته محضر علامه می آورد. علامه مشاهده می کند که همان کتابی است که از حضرت خواسته بودند.[10]

 

 [1] . آداب الصلوه ـ ص 379ـ 380ـ امام خمینی (ره) ـ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره)‌ـ چاپ اوّل 1370 هـ . ش.

[2] . همان / 223.

[3] . تذکره المتقین/ ص67 ـ77ـ شیخ محمّد بهاری همدانی (ره)ـ انتشارات نهاوندی چاپ دوّم / 1376.

[4] . اسوه عارفان ـ(گفته ها و نا گفته ها درباره‌ آیه الله قاضی) ـ ص 138 ـ صادق حسن زاده، محمود طیّار مراغی ـ انتشارات مؤمنین اوّل1378.

[5]. سیری در آفاق (زندگینامه آیه الله بهاء الدینی) ـ ص 244 حسین حیدری کاشانی انتشارات تهذیب اوّل 1381.

[6]. فریادگر توحید، حضرت آیه الله بهجت ،ص 213ـ214ـ تهیه ،مؤسسه فرهنگی اهل بیت قم ، انتشارات انصاری چاپ دوّم 78.

[7] . سیمای فرزانگان ـ ص 180 / رضا مختاری / دفتر تبلیغات اسلامی / 1374 / چاپ هشتم.

[8] . هما ن / ص181.

[9] . سیمای فرزانگان / ص 183.

[10]. سیری در آفاق / ص 245.


منبع: اندیشه قم



کلمات کلیدی :

روح اجتماعی مؤمن

روح اجتماعی مؤمن

شهید مطهری


(سلام.مطلبی که امروز برای شما می نویسم بسیار زیبا و دلنشین است. شما از هر کجا به دنیای مجازی اینترنت سرک می کشی ، لختی بنشین و همراه استاد مطهری شو که این همراهی هرگز پشیمانی ندارد... یا علی)

رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - جواب سؤالی را در میان اصحاب و یاران‏ خود به مسابقه گذاشت . این سؤال را شخص خودش طرح کرد و منظورش این‏ بود که درک دینی اصحاب و یاران خود را بیازماید و ببیند آنها از روح و معنای دین چه درک کرده‏اند و هم اینکه بهتر روح و معنا را به آنها بفهماند . سؤالی که رسول خدا طرح کرد این بود : کدامیک از دستگیره‏ های‏ ایمان محکم تر است ؟ یعنی در میان وسایل نجات و موجبات سعادتی که دین‏ مقرر فرموده کدام یک بیشتر قابل اطمینان است ؟ یکی از اصحاب جواب داد و گفت : نماز ، یعنی نماز محکم‏ ترین دستگیره‏ هاست ، فرمود : نه . دیگری‏ گفت : زکات ، فرمود : نه . سومی گفت : روزه ، فرمود : نه . چهارمی‏ گفت : حج و عمره ، فرمود : نه . پنجمی گفت : جهاد در راه خدا ، فرمود : نه .

هر کسی هر چه به نظرش رسید گفت و همه پاسخ منفی شنیدند ،

پیامبر فرمود تمام اینها که نام بردید از نماز و زکات و روزه و حج و عمره و جهاد ، کارهای بزرگ و با فضیلتی می‏ باشند ولی هیچ کدام از این ها آن که من می‏ گویم‏ نیست ، بعد خودش فرمود : " محکم ترین دستگیره‏ های ایمان دوست داشتن به خاطر خدا و دشمن داشتن به‏ خاطر خداست " .

ممکن است آدمی ندانسته و به حکم عادت نماز بخواند و یا روزه بگیرد یا زکات بدهد یا به حج برود و یا تحت تأثیر یک غریزه طبیعی جهاد کند و دلاوریها به خرج دهد ، ولی تا گوهر وجودش خالص نشود و افکار و احساساتش‏ رقاء و تعالی پیدا نکند ممکن نیست که به خاطر حق دوست داشته باشد و مهر بورزد و به خاطر حق تنفر داشته باشد و کراهت بورزد ، زیرا دوستی و مهر ورزیدن آن هم برای خدا و رضای خدا چیزی نیست که عادت بردار باشد . در اخبار و روایات ما وارد است که کمتر حقی که مؤمن نسبت به مؤمن‏ پیدا می‏کند این است که باید هر چه را برای خود دوست می‏دارد برای او دوست بدارد و هر چه را برای خود مکروه می‏دارد برای او مکروه بدارد.

منبع: حکمت ها و اندرزها،شهید مطهری،ص227.



کلمات کلیدی :

متنبه شدن آیت الله بهاءالدینی

آیت الله بهاء الدینی

مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر دیدم که ناگهان به سوی من آمد و گفت: چرا این قدر دیر کردی؟! از ناراحتی و نگرانی تا الان نخوابیده ام.

متنبه شدن آیت الله بهاءالدینی به دلیل بداخلاقی با مادر
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی یاسین به نقل از خبرگزاری برنا، حضرت آیت الله بهاء الدینی درباره نحوه کسب علم و درس خواندن واقعه‌ای را تعریف کرده‌اند که تاثیر بسیاری در زندگی‌شان  داشته است:

 بنده چهار سال مدام مشغول تفکر بودم؛ تا این که دریچه‌ای به رویم باز شد و در موضوعی ده سال به فکر و تعمق اشتغال داشتم و سرانجام به نتیجه رسیدم. اگر تفکر در زندگی انسان باشد، عبادات انسان عمق بیشتری می یابد و حال معنوی بهتری خواهد داشت.

فکر است که بیداری صبحگاهی آدمی را عظمت می‌بخشد و به تهجد و عبادات او بها می‌دهد. باید قبل از اذان صبح بیدار شویم و مدتی فکر کنیم، تا آثار معجزه آسای تفکر را دریابیم.

 اگر جای خلوت و مکانی مقدس را انتخاب کنیم، برکات بیشتری خواهد داشت. بنده اغلب جاهایی که می‌خواستم بروم پیاده می‌رفتم و راههای خلوت را انتخاب می‌کردم، تا بتوانم بهتر و بیشتر به فکر خود ادامه دهم.گاهی مسیری سی کیلومتر بود، اما خسته نمی‌شدم؛ زیرا همیشه مشغول به تفکر و تعمق بودم.

بارها پیاده به مسجد جمکران می رفتم، تا بهتر بتوانم چیزهایی را به دست آورم و فکر کنم. باید بدانیم که فکور بودن، نقش ارزشمندی در رسیدن به مقامات معنوی دارد.

بسیاری از معضلات فکری و مشکلات علمی انسان حل می‌شود، مسائلی همچون حاکمیت خدای متعال بر هستی، مقام و ارزش معصومین علیهم السلام و نقش آنان در جهان و عالم تکوین، عظمت قدرت الهی و ضعف خرد بشری و قدرتهای ظاهری در مقابل پرودگار متعال و ... .»

ایشان درباره عاقبت بداخلاقی با والدین نیز خاطره‌ای تعریف کرده‌اند و گفته‌اند: در ماه مبارک رمضان، علاوه بر کارهای روزانه، گاهی ساعتی نزد مادرم می ماندم و پس از صرف افطار به ادامه درس و بحث و مطالعه می‌پرداختم.

شبی دیر وقت به خانه برگشتم، به طوری که یک ساعت بیشتر به اذان صبح نمانده بود!هنگامی که وارد خانه شدم، مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر دیدم که ناگهان به سوی من آمد و گفت: چرا این قدر دیر کردی؟! از ناراحتی و نگرانی تا الان نخوابیده ام.

و بنده با غرور جوانی ای که داشتم، به جای اظهار محبت و عذرخواهی از ایشان گفتم: بی خود نخوابیده اید، می خواستید بخوابید.اما چندی نگذشت که چوب این برخورد غلط را خوردم. هر چند آن شب در پی کار خوب و پسندیده بودم، ولی به خاطر پایمال کردن حقوق دیگران و اذیت پدر و مادر تنبیه شدم.

منبع: تبیان



کلمات کلیدی : ماجرای متنبه شدن آیت الله بهاءالدینی
<   <<   6   7   8      >
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید