سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پوشش از نابینا

حجاب نابینا

آورده اند که نابینایی مادرزاد بود در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ،

نام وی عبدالله ام مکتوم .


روزی به در خانه رسول صلی الله علیه و آله و سلم آمد و آواز داد.

رسول صلی الله علیه و آله و سلم گفت : در، آی .


فاطمه علیها السلام برخاست و در خانه شد تا وی برون رفت .


پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر سبیل امتحان گفت:

ای فاطمه ! وی ترا نمی دید.

گفت : ای ! پدر بزرگوار! اگر وی مرا نمی دید، من وی را می دیدم .


چنانکه حق تعالی مردان را نهی کرده است در نامحرم نگاه کردن و گفته است :

قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم ؛

زنان را نیز نهی کرده است و گفته که :

قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن .


پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

حمد خدای را که مردان و زنان ما را جمله عالم و دانا گردانیده است .

داستان عارفان



کلمات کلیدی :

دخترم به خاطر بسپار

دخترم به خاطر بسپار

اعمال هنگام خواب

حضرت زهرا سلام (علیها السلام) فرمودند:

یکشب رختخوابم را پهن کرده بودم و می خواستم بخوابم ،

حضرت رسول (ص) بر من وارد شد و فرمودند:

ای فاطمه ! نخواب ، مگر چهار عمل را بجا آوری .

گفتم : آن چهار عمل چیست ؟!

فرمود:

اول : ختم قرآن کن .

دوم : پیغبران را شفیع خود گردان .

سوم : مؤ منین را از خود خوشنود گردان .

چهارم : حج و عمره را بجا آور. سپس مشغول نماز شدند، من منتظر ماندم تا نماز حضرت تمام شد،

گفتم : یا رسول اللّه ، مرا امر فرمودید: به چهار چیز که قدرت انجام آن را دراین وقت ندارم .

آن حضرت تبسمی کردند و فرمودند:

1هر وقت خواستی بخوابی قل هو اللّه احد را سه مرتبه خوان ، مثل این است که قرآن را ختم کردی یعنی ثواب ختم قرآن را برایت می نویسند.

2 وقتی که بر من و پیغبران قبل از من صلوات بفرستی ، ما در روز قیامت شفیعان تو خواهیم بود. یعنی بگویی : سَلامٌ عَلَی جَمیعِ الاْ نْبیاء و المُرسَلین

3 وقتی برای مؤمنین استغفار بگویی ، یعنی بگویی : اَللّهُمَّ اغْفِر لِلمُؤ منینَ و المُؤ منات . پس تمام آنها از تو خوشنود می شوند.

4 و وقتی بگویی : سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُالِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ. پس حج و عمره بجا آوردی .

داستانهایی از اذکار ختوم و ادعیه مجرب



کلمات کلیدی :

چرا حفظ قرآن

چرا‌ حفظ قرآن

حفظ قرآن


در آغاز بعثت پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ برای حفظ قرآن از تحریف و نابودی، راهی جز به خاطر سپردن آیات الهی وجود نداشت؛ ولی اکنون ـ که چاپ و نشر به پیشرفتی باور نکردنی دست یافته ـ چرا از حفظ قرآن سخن می‌گوییم؟ 

در پاسخ به این پرسش باید گفت: کلام الهی تنها برای جلوگیری از تحریف و نابودی به خاطر سپرده نمی‌شد تا با پیشرفت صنعت چاپ حفظ بیهوده جلوه کند. این امر انگیزه‌های گوناگون دارد که برخی از آن‌ها عبارت است از:

1. جلوگیری از تحریف

چنان‌که گفته شد، در صدر اسلام آیات قرآن به صورت پراکنده و بر پوست و استخوان‌های شانه و دنده‌های جانوران، چوب‌های درخت خرما، سنگ‌های سفید، کاغذ و پارچه ثبت می‌شد؛[1] و احتمال نابودی یا تحریف کلام الهی همواره وجود داشت.

در این موقعیت، پیامبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله ـ مسلمانان را به حفظ قرآن سفارش کرد و حتی گروهی را برگزید تا بدین کار پردازند.[2]

2. عمل به قرآن

یکی از اهداف «حفظ» آیات قرآن، عمل به مضامین آن است. وقتی انسان کلام وحی را به خاطر می‌سپارد، ناخود آگاه جانش تأثیر می‌پذیرد و او را در مسیر عمل به دستورهای خداوند پیش می‌برد. پاداش بسیار حافظان قرآن ـ که در برخی از روایات به چشم می‌خورد ـ بدین جهت است که آنان پیوسته آیات الاهی را تکرار می‌کنند و گوشت و پوست خود را با آن می‌آمیزند. در این موقعیت، احتمال این‌که خداوند آن‌ها را سمت کمال و سعادت رهنمون نشود، بعید می‌نماید.

عمل به آیات الهی، از دیرباز مورد توجه حافظان و قاریان بوده است.

چنان‌که صحابه‌یی مانند عثمان و أبی و عبدالله بن مسعود گفته‌اند: چون ده آیه از رسول خدا ـ صلی اللّه علیه و آله ـ می‌آموختیم تا آن‌ها را به طور کامل به خاطر نمی‌سپردیم و عمل نمی‌کردیم، به فراگیری آیات دیگر نمی‌پرداختیم.[3]

3. بهره‌مندی از عبادت

در آیین اسلام، به خاطر سپردن آیات قرآن عبادتی مهم به شمار می‌رود و پاداش دارد.

بیش‌تر روایاتی که درباره‌ی ارزش و اهمیت حفظ قرآن ذکر شده است، نگاه ابزاری ندارند و حفظ را تنها برای جلوگیری از تحریف عبادت نمیشمارند.

در نگاه معصومین ـ علیهم السّلام ـ نفس به خاطر سپردن آیات الهی عبادت است و پاداش دارد.

امام صادق ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: «اَللّهُمَ فَحَبِّبْ اِلَیْنا حُسْنَ تِلاوَتِهِ وَ حِفْظِ آیاتِهِ.»[4]

خداوندا، تلاوت قرآن و حفظ آیاتش را برای ما دوست داشتنی فرما.

این دعا نشان می‌دهد که نفس تلاوت قرآن و حفظ آن محبوب حضرت است؛ و امام ششم ـ علیه السلام ـ به خاطر سپردن آیات الهی را، بی‌توجه به مسئله‌ی تحریف، از حضرت احدیت درخواست می‌کند.

مرحوم طبرسی در کتاب مکارم الاخلاق[5] بابی با عنوان «صلاه حفظ القرآن» دارد که نشان می‌دهد «حفظ قرآن» ذاتاً ارزش‌مند است و از عبادات شمرده می‌شود.

[1] . التمهید، ج 1، ص 281.

[2] . مجمع البیان، ج 1، ص 43.

[3] . تفسیر قرطبی، ج 1، ص 39.

[4] . مستدرک الوسائل، ج 4، ص 375.

[5] . مکارم الاخلاق، ج 2، ص 137.

منبع: اندیشه قم



کلمات کلیدی :

حق مادر

حق مادر

مادر

زکریا پسر ابراهیم ، با آنکه پدر و مادر و همه فامیلش نصرانی بودند و خود او نیز بر آن دین بود، مدتی بود که در قلب خود تمایلی نسبت به اسلام احساس می کرد.

وجدان و ضمیرش او را به اسلام می خواند.

آخر برخلاف میل پدر و مادر و فامیل ، دین اسلام اختیار کرد و به مقررات اسلام گردن نهاد.

موسم حج پیش آمد زکریای جوان به قصد سفر حج از کوفه بیرون آمد و در مدینه به حضور امام صادق علیه السلام تشرف یافت .

ماجرای اسلام خود را برای امام تعریف کرد،

امام فرمود:چه چیز اسلام نظر تو را جلب کرد؟

گفت : همینقدر می توانم بگویم که سخن خدا در قرآن که به پیغمبر خود می گوید

:ای پیغمبر! تو قبلاً نمی دانستی کتاب چیست و نمی دانستی که ایمان چیست

اما ما این قرآن را که به تو وحی کردیم ، نوری قرار دادیم

و به وسیله این نور هر که را بخواهیم رهنمایی می کنیم، درباره من صدق می کند.

امام فرمود:تصدیق می کنم ، خدا تو را هدایت کرده است .

آنگاه امام سه بار فرمود:خدایا! خودت او را راهنما باش

سپس فرمود: پسرکم ! اکنون هر پرسشی داری بگو.

جوان گفت : پدر و مادرم و فامیلم همه نصرانی هستند، مادرم کور است ،

من با آنها محشورم و قهرا با آنها هم غذا می شوم تکلیف من در این صورت چیست ؟

آیا آنها گوشت خوک مصرف می کنند؟.

نه یا ابن رسول اللّه ! دست هم به گوشت خوک نمی زنند.

معاشرت تو با آنها مانعی ندارد.

آنگاه فرمود:مراقب حال مادرت باش ، تا زنده است به او نیکی کن ، وقتی که مرد جنازه او را به کسی دیگر وامگذار، خودت شخصا متصدی تجهیز جنازه او باش.

در اینجا به کسی نگو که با من ملاقات کرده ای .

من هم به مکه خواهم آمد، ان شاء اللّه در منی هم دیگر را خواهیم دید.

جوان در منی به سراغ امام رفت .

در اطراف امام ازدحام عجیبی بود.

مردم مانند کودکانی که دور معلم خود را می گیرند و پی در پی بدون مهلت سؤال می کنند، پشت سر هم از امام سؤال می کردند و جواب می شنیدند.

ایام حج به آخر رسید و جوان به کوفه مراجعت کرد.

سفارش امام را به خاطر سپرده بود.

کمر به خدمت مادر بست و لحظه ای از مهربانی و محبت به مادر کور خود فروگذار نکرد.

با دست خود او را غذا می داد و حتی شخصا جامه ها و سر مادر را جستجو می کرد که شپش نگذارد.

این تغییر روش پسر، خصوصا پس از مراجعت از سفر مکه ، برای مادر شگفت آور بود.

یک روز به پسر خود گفت : پسر جان ! تو سابقا که در دین ما بودی و من و تو اهل یک دین و مذهب به شمار می رفتیم ، این قدر به من مهربانی نمی کردی ؟

اکنون چه شده است که با این که من و تو از لحاظ دین و مذهب با هم بیگانه ایم ، بیش از سابق با من مهربانی می کنی ؟.

مادر جان ! مردی از فرزندان پیغمبر ما به من این طور دستور داد.

خود آن مرد هم پیغمبر است ؟

نه ، او پیغمبر نیست ، او پسر پیغمبر است .

پسرکم ! خیال می کنم خود او پیغمبر باشد؛

زیرا این گونه توصیه ها و سفارشها جز از ناحیه پیغمبران از ناحیه کس دیگری نمی شود.

نه مادر! مطمئن باش او پیغمبر نیست ، او پسر پیغمبر است .

اساسا بعد از پیغمبر ما پیغمبری به جهان نخواهد آمد.

پسرکم ! دین تو بسیار دین خوبی است ، از همه دین های دیگر بهتر است .

دین خود را بر من عرضه بدار. جوان شهادتین را بر مادر عرضه کرد.

مادر مسلمان شد.

سپس جوان آداب نماز را به مادر کور خود تعلیم کرد.

مادر فرا گرفت ، نماز ظهر و نماز عصر را به جا آورد.

شب شد توفیق نماز مغرب عشاء نیز پیدا کرد.

آخر شب ناگهان حال مادر تغییر کرد، مریض شد و به بستر افتاد.

پسر را طلبید و گفت : پسرکم ! یک بار دیگر آن چیزهایی که به من تعلیم کردی تعلیم کن .

 پسر بار دیگر شهادتین و سایر اصول اسلام یعنی ایمان به پیغمبر و فرشتگان و کتب آسمانی و روز بازپسین را به مادر تعلیم کرد.

مادر همه آنها را به عنوان اقرار و اعتراف بر زبان جاری و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

صبح که شد، مسلمانان برای غسل و تشییع جنازه آن زن حاضر شدند.

کسی که بر جنازه نماز خواند و با دست خود او را به خاک سپرد پسر جوانش زکریا بود.

 

داستان راستان / استاد مطهری



کلمات کلیدی :

عنایت فاطمیه

عنایت فاطمیه

فاطمیه

جناب حاجی علی اکبر سروری تهرانی گفت

خاله علویه ای دارم که عابده و برکتی برای فامیل ماست

و در شداید به او پناهنده می شویم

و از دعای او گرفتاری هایمان برطرف می شود.

وقتی آن مخدره به درد دل مبتلا می گردد

و به چند دکتر و بیمارستان مراجعه می کند فایده نمی کند،

مجلس زنانه توسل به حضرت زهرا(س) فراهم می کند

و اهل مجلس را هم طعام می دهد.

همان شب در خواب حضرت صدیقه (س) را می بیند

که به خانه اش ‍ تشریف آورده اند

به حضرتش عرضه می دارد کلبه ما محقر است

و اینکه روز گذشته از شما دعوت نکردم چون قابل نبودم .

فرمود ما خود آمدیم و حاضر بودیم

والحال می خواهیم درد و دوایت را نشان دهیم ،

پس کف دست مبارک را محاذی صورتش می گیرند

و می فرمایند به کف دستم نگاه کن ،

پس تمام اندرون خود را در آن کف مبارک می بیند

از آن جمله رحم خود را می بیند که چرک زیادی در آن است

فرمود درد تو از رحم است وبه فلان دکتر مراجعه کن خوب می شوی .

فردا به همان دکتری که فرموده بود مراجعه می کند

و دردش را می گوید و به فاصله کمی درد برطرف می گردد.

ضمنا باید متوجه بود که ممکن بود بدون مراجعه به دکتر و استعمال دارو همان لحظه او را شفا بخشد،

لکن چون خداوند به حکمت بالغه اش ‍ برای هر دردی دوایی خلق فرموده که باید خاصیتی که خداوند در آن دوا قرار داده ظاهر شود، پس باید مریض هنگام ضرورت از مراجعه به طبیب و استعمال دوا خودداری نکند

و بداند که شفا از خدا است لکن به وسیله طبیب

و دوا مگر در بعض مواردی که مصلحت الهی اقتضا کند.

بالجمله شاید در مورد علویه مذکور چنین مصلحتی نبوده

ولذا او را به سنت جاری الهی که رجوع به طبیب و دواست حواله فرمودند.

حضرت صادق (ع) می فرماید: پیغمبری از پیغمبران گذشته مریض شد،

پس گفت دوا استعمال نمی کنم تا خدایی که مرا مریض کرد،

شفایم دهد، پس خداوند به او وحی فرمود تو را شفا نمی دهم

تا دوا استعمال نکنی ؛ زیرا شفا از من است هرچند به وسیله دوا باشد.

داستانهای شگفت/آیت الله دستغیب



کلمات کلیدی :
<      1   2   3   4      >
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید